فرانسهلغتنامه دهخدافرانسه . [ ف َ س ِ ] (اِخ ) کشوری است که در آخرین قسمتهای غربی قاره ٔ اروپا بین 51 درجه و 9 دقیقه تا 42 درجه و 23 دقیقه ٔ عرض شمالی واقع است و طول جغرافیایی آن
فرانسهلغتنامه دهخدافرانسه . [ ف َ س ِ ] (فرانسوی ، اِ) نام زبانی است که مردم کشور فرانسه بدان گفتگو کنند. رجوع به فرانسه و فرانسوی شود.
زغلاشلغتنامه دهخدازغلاش . [ زُ ] (ع اِ) دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را معادل «ته تار» فرانسه دانسته که بمعنی شکل و حالت اول اقسام قورباغه ، غوک ، وزغ و سمندر است (شکل بچّه قور
ادفنشلغتنامه دهخداادفنش . [ اَ ف ُ ] (اِخ ) دمشقی در نخبةالدهر (چ لیپزیک ص 260) آرد:فملک ملوک الافرنج یسمی اَدفُنش و سکناه برشلونة و فی مملکته ثلاث عشرة ارضاً تشتمل علی المدن و ا
راموسلغتنامه دهخداراموس . (اِخ ) از دانشمندان نامی فرانسه است . وی بسال 1515 م . در قصبه ٔ کوت از خطه ٔ ورماندوآ در خانواده ٔ تنگدستی دیده بر جهان گشود. بواسطه ٔ ناداری به خدمتگز
اگژرلغتنامه دهخدااگژر. [ اِ ژِ ] (اِخ ) امیل . زبانشناس و یونانی دان فرانسه متولد به پاریس (1813 - 1885 م .). (از لاروس ).
گوبللغتنامه دهخداگوبل . [ ب َ ] (اِخ ) گوبَله . یکی از شهرهای بزرگ و نامور فینیقیه که در شمال واقع بود و یونانیان آن را بوبلس نامیده اند و اکنون شهر کوچکی است به نام جبیل (جبله