فراسیونلغتنامه دهخدافراسیون . [ ف َ ] (معرب ، اِ) گیاهی است که به عربی صدف الارض گویند و در مؤید گوید: گندنای کوهی است و درکتب طبی نیز چنین است . (آنندراج ). نام گندنای کوهی باشد و آن را به تازی حشیشةالکلب و صوف الارض و سندیان الارض خوانند. چون با نمک بر گزیدگی سگ دیوانه (هار) ضماد کنند نافع با
فراسیونفرهنگ فارسی عمیدگیاهی چندساله با ساقههای سفیدِ پوشیده از کرک، برگهای بیضیشکل، گلهای سفید یا بنفش، و طعمی تلخ که مصرف دارویی دارد و برای تقویت قلب، از بین بردن تب، و ضدعفونی کردن مجاری تنفس به کار میرود.
فروسویینلغتنامه دهخدافروسویین . [ ف ُ ] (ص نسبی ) مقابل برسویین . پایینی : گاه باشد که توته بر پلک برسویین بدرآید و گاه باشد که بر پلک فروسویین . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
فراشانلغتنامه دهخدافراشان . [ ف َ ] (ع اِ) دو رگ سبزرنگ زیر زبان . || دو آهن پاره که بدان فسار ستور را به کام لگام بندند. (منتهی الارب ). رجوع به فراش شود.
شریثلغتنامه دهخداشریث . [ ش َ ] (اِ) فراسیون است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به فراسیون شود.