فراسوواژهنامه آزادفراسو به معنی آنسو ، پیشوند در زبان ادبیات پارسی ، یکی از کهن ترین واژه ها در زبان بارسی
فراسودهلغتنامه دهخدافراسوده . [ ف َ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) بسیار کهنه و ازهم رفته . (آنندراج ) (برهان ). فرسوده . رجوع به فرسوده شود.
ادامۀ فراسوupward continuationواژههای مصوب فرهنگستانمحاسبۀ میدان پتانسیل در ترازی بالاتر از ترازی که میدان در آن اندازهگیری شده است
فراسودهلغتنامه دهخدافراسوده . [ ف َ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) بسیار کهنه و ازهم رفته . (آنندراج ) (برهان ). فرسوده . رجوع به فرسوده شود.
زیستغذاbio foodواژههای مصوب فرهنگستانغذای فراسودمندی که زیستفناورانه تولید شده باشد متـ . غذای زیستی organic food