فرارشلغتنامه دهخدافرارش . [ ف َ رِ ] (اِخ ) نام فرشته ٔ رب النوع اسب است . (انجمن آرا). فرشته ای که رب النوع اسب است . (فرهنگ دساتیر). از برساخته های فرقه ٔ آذرکیوان .
فرار کردنگویش اصفهانی تکیه ای: bevriǰi / ârmâli طاری: ârmâlây(mun) طامه ای: ârmâlâɂan طرقی: ârmâlâymun کشه ای: ârmâlâymun نطنزی: bewritan/ ârmâlâɂan
تحت الحفظلغتنامه دهخداتحت الحفظ. [ ت َتَل ْ / تُل ْ ح ِ ] (از ع ، ق مرکب ) مقید، چنانکه مجرمی یا متهمی را که بیم فرارش باشد و بخواهند از جایی به جایی برند، او را با مأموران انتظامی
آیندهپژوهیواژهنامه آزادعلم و هنر ساخت آینده و شناخت آیندههای بدیل و انتخاب آینده مرجح و مطلوب از بین آیندههای ممکن را گویند.این دانش نوین به بشر کمک میکند تا در مقابل آینده تنها ن
ناصرخسرولغتنامه دهخداناصرخسرو. [ ص ِ رِ / رْ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) (حکیم ...) ناصربن خسروبن حارث قبادیانی بلخی مروزی ، ملقب و متخلص به «حجت » و مکنی به ابومعین . از شاعران قوی طبع و