۱. دور شدن ناگهانی و با سرعت زیاد از موضع خطر.
۲. دور شدن از دسترس و نظارت کسی.
۳. [مجاز] تن ندادن و تسلیم نشدن در برابر کار یا وضعیتی: فرار از خدمت سربازی.
〈 فرار دادن کسی: (مصدر متعدی) گریزاندن و دور کردن او از خطر.
〈 فرار کردن: (مصدر لازم) = فرار
گریز
انهزام، رم، عقبنشینی، گریز، هرب، هزیمت
defection, desertion, elusion, elusive, escape, flight, fugitive, getaway, runaway, scamper, slippery, volatile