فرادلغتنامه دهخدافراد. [ ف َرْ را ] (ع ص ) فروشنده و سازنده ٔ فرائد. (اقرب الموارد). مرواریدفروش و مرواریدساز. (منتهی الارب ).
فرادلغتنامه دهخدافراد. [ فْرا / ف َ دَ ] (اِخ ) نام یکی از شهرهای مادهاست که در فاصله ٔ بیست وهفت روزه راه از ارمنستان واقع بوده است . رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2357 شود.
فُرَادَىٰفرهنگ واژگان قرآنتك ها (جمع فرد و به معناي هر چيزي است که از يک جهت منفصل و جداي از غير خود باشد ، و در مقابل آن زوج قرار دارد که به معناي چيزي است که از يک جهت با غير خود اختلا
فرادات اوللغتنامه دهخدافرادات اول . [ فْرا / ف َ ت ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) ظاهراً نام یکی از پادشاهان اشکانی است که قبیله ٔ غیرآریائی مردها را از تبرستان به قفقاز کوچانیده است . (از یسنا ج
فراداتلغتنامه دهخدافرادات . [ فْرا / ف َ ] (اِخ ) پارسی . کسی است که اسکندر مقدونی مطابق روایات مورخان پس از مغلوب کردن مردم شمال ایران ، او را به حکومت آنها گماشت . (از ایران باس