فراحلغتنامه دهخدافراح . [ ف َ ] (ع اِمص ) شادی و خرمی و شادمانی و سرور. || شوخی و بی پروایی . || ولگردی . (ناظم الاطباء). در منتهی الارب و اقرب الموارد صورت مصدری به اینگونه ضبط
فراحلغتنامه دهخدافراح . [ ف َ ] (اِخ ) نام جایی است که در شعر جعدی آمده است . (از معجم البلدان ). فراخ . رجوع به فراخ شود.
فراهلغتنامه دهخدافراه . [ ف َ ] (اِخ ) کوهی است در سیستان و نیز نام رودی است که از آن کوه جاری میگردد. (ناظم الاطباء).
فراهلغتنامه دهخدافراه . [ ف َ ] (اِخ )شهری است نزدیک به سبزوار هرات و از آنجاست ابونصر فراهی . طایفه ای از ملوک در آنجا حکمرانی کرده اند که با پادشاهان سیستان قرابت داشته اند. م
فراحیلغتنامه دهخدافراحی . [ ف ُ حا ] (ع ص ، اِ) مانند سُکاری ̍، ج ِ فَرْحان بمعنی شادان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ِ فَرْحان . (اقرب الموارد). رجوع به فَرْحان شود.
ادراک فراحسیextrasensory perception, paranormal cognitionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی واکنش به محرکهای خارجی بدون دخالت حواس شناختهشده
فراحیلغتنامه دهخدافراحی . [ ف ُ حا ] (ع ص ، اِ) مانند سُکاری ̍، ج ِ فَرْحان بمعنی شادان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ِ فَرْحان . (اقرب الموارد). رجوع به فَرْحان شود.
ناحیة تنظیم مکانهlocus control regionواژههای مصوب فرهنگستانناحیهای فراحساس به نوکلئاز، بیرون از ناحیة ژن ساختاری، که وجود آن برای بیان یک مکانة ژنی خاص لازم است اختـ . ناتم LCR
عباس آبادلغتنامه دهخداعباس آباد. [ ع َب ْ با ] (اِخ ) ده کوچکی است جزءدهستان فراحان بالا بخش فرمهین شهرستان اراک . واقع در 18هزارگزی جنوب خاوری فرمهین . ناحیه ای است کوهستانی . 30 تن