فراجلغتنامه دهخدافراج . [ ] (اِخ ) نام یکی از توابع بصره که در ذکر ولایت منصوربن جعفر و انهزام سعید از زنج (زنگیان ) آمده است . (از کامل التواریخ ابن اثیر ج 7 ص 96). ممکن است وا
فراجبههanafrontواژههای مصوب فرهنگستانجبههای که در آن هوای گرم روی سطح جبهه تا ارتفاع زیاد بالا میرود
فراجمعیتmetapopulationواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از فروجمعیتهای یک گونه که با مهاجرت محدود با هم مرتبطاند
باغ فراجردلغتنامه دهخداباغ فراجرد. [ غ ِ ف ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد که در 18 هزارگزی شمال باختر مشهد بر سر راه مالرو عمومی مشهد به کلات در جلگه واق
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ](اِخ ) فراج احمد الازهری المنیاوی . او راست : روح العمران ، طبع مصر بسال 1332 هَ . ق . (معجم المطبوعات ).
فراچونلغتنامه دهخدافراچون . [ ف َ ] (اِخ )فراجون . گویا از روستاهای ترمذ بوده است . در مآخذ جغرافیایی متأخر و قدیم و نیز در فرهنگ جغرافیایی افغانستان نام آن ضبط نشده است و فقط در
تروجیلغتنامه دهخداتروجی . [ ت َ ] (اِخ ) عبدالکریم بن احمدبن فراج التروجی مکنی به ابومحمد از قریه ٔ تروجه مصر از محدثان است و از سلفی حدیث شنید و در معجم خود گوید: شیخ اجل او ابو