یازیدنلغتنامه دهخدایازیدن . [ دَ ] (مص ) اراده کردن و قصد نمودن . (از برهان قاطع). آهنگ کردن . (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). گراییدن . متمایل شدن . مایل شدن . میل کردن .
فروبردنلغتنامه دهخدافروبردن . [ ف ُ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) در زیر بردن . (ناظم الاطباء). درکردن چیزی تیز در چیزی ، مانند فروبردن میل در چشم . (یادداشت بخط مؤلف ).- سر به فکرت فروبردن
فابردنلغتنامه دهخدافابردن . [ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) ببردن . بردن . وابردن . بازبردن . رجوع به فا و وا و باز شود.
فرابریدنلغتنامه دهخدافرابریدن . [ ف َ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) به پایان رساندن و سر چیزی را با دقت هم آوردن : [ امیر مسعود ] امیدهای فراوان داد و آن حدیث فرابرید. (تاریخ بیهقی ).