فدیتلغتنامه دهخدافدیت . [ ف ِدْ ی َ ] (ع اِ) از ماده ٔ فدیه یا فداء است ، و آن بمعنی عوضی است که بوسیله ٔ آن آدمی از مکروهی که بسوی او رسیده ، رهایی می یابد. (از کشاف اصطلاحات ا
فدیت لکلغتنامه دهخدافدیت لک . [ ف َ دَ ت ُ ل َ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) فدایت گردم . برخی ِ جانت شوم . پیش بمیرم تو را. پیش مرگت شوم . قربانت گردم . (یادداشت بخط مؤلف ) : ای پی
فدیهواژهنامه آزادمالی که برای واخریدن جان خود بدهند، آنچه اسیران برای رهایی خود بدهند، سر بها ، فدیات جمع فدیه فرهنگ لغت عمید (اسم) [عربی:فِدیَة] ‹فدیت› (fedye) ۱. مالی که در ق
فدیتلغتنامه دهخدافدیت . [ ف ِدْ ی َ ] (ع اِ) از ماده ٔ فدیه یا فداء است ، و آن بمعنی عوضی است که بوسیله ٔ آن آدمی از مکروهی که بسوی او رسیده ، رهایی می یابد. (از کشاف اصطلاحات ا
فدیةلغتنامه دهخدافدیة. [ ف ِدْ ی َ ] (ع اِ) سربها. (منتهی الارب ). آنچه از مال بجای مفدی داده شود. (از اقرب الموارد). ج ، فِدی ̍، فِدَیات ، مانند سدره و سدرات . (اقرب الموارد).