فدمةلغتنامه دهخدافدمة. [ ف َ م َ ] (ع ص ) مؤنث فدم .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به فَدْم شود.
فِدْيَةٌفرهنگ واژگان قرآنعَوَض - جايگزين (فداء و فدية عبارت جايگزيني مال يا شخص ديگري به جاي خود براي رهايي از كيفرعملي يا رفع اسارت در جنگ )
زیلغتنامه دهخدازی . [ زی ی ] (ع اِ) پوشش و هیئت . اصله زوی و یقال منه : زییته والقیاس زویته . ج ، ازیاء. (منتهی الارب ) (آنندراج ). پوشش . شعار و هیئت و پوشاک . (ناظم الاطباء)
فِدْيَةٌفرهنگ واژگان قرآنعَوَض - جايگزين (فداء و فدية عبارت جايگزيني مال يا شخص ديگري به جاي خود براي رهايي از كيفرعملي يا رفع اسارت در جنگ )