فداءلغتنامه دهخدافداء. [ ف ِ ] (ع مص ) رها کردن امیر، اسیر کافر را در مقابل مالی یا اسیر مسلمانی . (تعریفات ). مفادات . کسی را از اسیری بازخریدن . (زوزنی ). || (اِ) فدیه . بازخر
فِدَاءًفرهنگ واژگان قرآنعَوَض - جايگزين (فداء عبارت است از اينکه انسان خيانت و عمل خلافي انجام داده باشد که اثر سوء و کيفر جاني و مالي آن گريبانش را بگيرد و بخواهد آن کيفر را با چيز دي
فدافرهنگ انتشارات معین(فِ) [ ع . فداء ] 1 - (اِ.) آن چه که نثار می شود. 2 - (مص ل .) مالی یا چیزی را برای رهایی خود یا دیگری دادن . 3 - (اِ.) سربها، آن چه اسیران برای رهایی خود دهند.
فدا شدنفرهنگ انتشارات معین( ~ . شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) در راه کسی یا هدفی جان خود را دادن ، قربانی شدن .
فِدَاءًفرهنگ واژگان قرآنعَوَض - جايگزين (فداء عبارت است از اينکه انسان خيانت و عمل خلافي انجام داده باشد که اثر سوء و کيفر جاني و مالي آن گريبانش را بگيرد و بخواهد آن کيفر را با چيز دي
فِدْيَةٌفرهنگ واژگان قرآنعَوَض - جايگزين (فداء و فدية عبارت جايگزيني مال يا شخص ديگري به جاي خود براي رهايي از كيفرعملي يا رفع اسارت در جنگ )