فاپیشفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. بهپیش.۲. (اسم مصدر) پیشواز. فاپیش رفتن: (مصدر لازم) [قدیمی] پیش رفتن: ◻︎ شه بهجای حاجبزان فاپیش رفت / پیش آن مهمان غیب خویش رفت (مولوی: ۳۷).
فاپیشفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. بهپیش.۲. (اسم مصدر) پیشواز. فاپیش رفتن: (مصدر لازم) [قدیمی] پیش رفتن: ◻︎ شه بهجای حاجبزان فاپیش رفت / پیش آن مهمان غیب خویش رفت (مولوی: ۳۷).
تسلملغتنامه دهخداتسلم . [ ت َ س َل ْ ل ُ ] (ع مص ) فاپذیرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). پذیرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فاستدن . (زوزنی ). گرفتن . (از متن اللغة
مفاقهةلغتنامه دهخدامفاقهة. [م ُ ق َ هََ ] (ع مص ) با یکدیگر فاپژوهیدن علم . (تاج المصادر بیهقی ). با یکدیگر بحث کردن در علم فقه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مباحثه
مکاتمةلغتنامه دهخدامکاتمة. [ م ُ ت َ م َ ] (ع مص ) چیزی از کسی فاپوشانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). نیک پوشانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کاتَم َ زیداً العداوة؛ کینه را از زید پ
اتعادلغتنامه دهخدااتعاد. [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) وعده پذیرفتن . وعده فاپذیرفتن . (زوزنی ). با کسی وعده کردن . با یکدیگر وعده نهادن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || با هم وعده ٔ