فانیدلغتنامه دهخدافانید. (معرب ، اِ) معرب پانید است و نوعی از حلوا، و بمعنی قند و شکر نیز گفته اند. آب نیشکر اگر پس از طبخ و انعقاد بی تصفیه باشد آن را قند سیاه گویند و اطبا شکر
فخرودلغتنامه دهخدافخرود. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند واقع در 44 هزارگزی شمال باختری درمیان و سه هزارگزی شمال شوسه ٔ عمومی بیرجند به شاهد
فانیدفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. قند سفید.۲. شکر: ◻︎ ز بنگاه حاتم یکی پیرمرد / طلب ده درمسنگ فانید کرد (سعدی۱: ۹۲).۳. شیرۀ نیشکر.۴. شکر سرخ.
tokenدیکشنری انگلیسی به فارسینشانه، رمز، ژتون، علامت، نشان، نشانی، یادگار، یادگاری، یادبود، علامت رمزی، کلمه رمزی، علامت مشخصه، اجازه ورود، بلیط ورود
ابوحنیفه ٔ اسکافی غزنویلغتنامه دهخداابوحنیفه ٔ اسکافی غزنوی . [ اَ ح َ ف َ ی ِ اِ ی ِغ َ ن َ ] (اِخ ) ابوالفضل بیهقی در تاریخ خود آورده است که : در این روزگار که تاریخ اینجا رسانیده بودم ما را صحب
شخلغتنامه دهخداشخ . [ ش َ ] (اِ) کوه باشد که به عربی جبل خوانند. (برهان ) : خرامیدن کبک بینی به شخ تو گویی ز دیبا فکندست نخ . بوشکور.گرازیدن گور و آهو به شخ کشیدند بر سبزه هر
نوشادلغتنامه دهخدانوشاد. [ ن َ ] (اِخ ) نام شهری است به خوبرویان منسوب . (رشیدی ) (جهانگیری ). نام شهری است حسن خیز، و بدین سبب منسوب به خوبان شده است . (برهان قاطع) (از غیاث الل
فانیدلغتنامه دهخدافانید. (معرب ، اِ) معرب پانید است و نوعی از حلوا، و بمعنی قند و شکر نیز گفته اند. آب نیشکر اگر پس از طبخ و انعقاد بی تصفیه باشد آن را قند سیاه گویند و اطبا شکر
فخرودلغتنامه دهخدافخرود. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند واقع در 44 هزارگزی شمال باختری درمیان و سه هزارگزی شمال شوسه ٔ عمومی بیرجند به شاهد