فرندسلغتنامه دهخدافرندس . [ ف ِ رُ دِ ] (اِ) روبیان . قمرون . (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به روبیان و جرادالبحر شود.
tokensدیکشنری انگلیسی به فارسینشانه ها، رمز، نشانه، ژتون، علامت، نشان، نشانی، یادگار، یادگاری، یادبود، علامت رمزی، کلمه رمزی، علامت مشخصه، اجازه ورود، بلیط ورود
tokenدیکشنری انگلیسی به فارسینشانه، رمز، ژتون، علامت، نشان، نشانی، یادگار، یادگاری، یادبود، علامت رمزی، کلمه رمزی، علامت مشخصه، اجازه ورود، بلیط ورود
فرندسلغتنامه دهخدافرندس . [ ف ِ رُ دِ ] (اِ) روبیان . قمرون . (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به روبیان و جرادالبحر شود.
تندسلغتنامه دهخداتندس . [ ت َ ن َدْ دُ ] (ع مص ) بر زمین افتادن و دست بر دهان نهادن ، یقال : ندس به الارض فتندس ؛ ای وقع فوضع یده علی فمه . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (از آنند
استقوزلغتنامه دهخدااستقوز. [ اَ ] (اِ) قمرون . فرنیط. فریدس . فرندس . اربیان . جرادالبحر. زلعتان . رجوع به اربیان شود.
روبیانلغتنامه دهخداروبیان . (ع اِ) بمعنی اربیان است که ملخ آبی باشد و به عربی جرادالبحر خوانند.چون آن را با نخود سیاه بکوبند و بر ناف ضماد کنند حب القرع را بیرون آورد. (برهان قاطع
اربیانلغتنامه دهخدااربیان . [ اِ ] (ع اِ) حیوانیست بحری . (مفاتیح ). نوعی ماهی است که بهندی جهینکا خوانند. ملخ دریائی . (بحر الجواهر). ملخ آبی و آنرا بهندی جهینکه خوانند. (منتهی ا