tourدیکشنری انگلیسی به فارسیتور، سفر، گشت، سیاحت، مسافرت، ماموریت، سیر، نوبت، سیاحت کردن، گشت کردن، جهانگردی کردن، سیر کردن
ثنایالغتنامه دهخداثنایا. [ ث َ ] (ع اِ) ج ِ ثَنیة. پشته ها. راههای سربالا در کوه که دشوار باشد؛ فلان طلاّع الثنایا؛ اذا کان سامیاً لمعالی الامور. || چهار دندان پیشین دو از فوق و
ثنیةلغتنامه دهخداثنیة. [ ث َ نی ی َ ] (ع اِ) پشته . راه پشته و کوه . راه دو کوه . راه بسوی کوه . || شهیدانی که استثناء کرد ایشان را اﷲ تعالی از صعقه حیث قال : و نفخ فی الصور فَص
غرفلغتنامه دهخداغرف . [ غ َ ] (ع اِ) درختی که به وی پوست پیرایند. (منتهی الارب ). پوست غرفی مأخوذ از آن است . (از معجم البلدان ). آنچه بدان پوست پیرایند. (از اقرب الموارد). غَ