فثاثیدلغتنامه دهخدافثاثید. [ ف َ ] (ع اِ) ابرهای سپید برهم نشسته . || آسترهای جامه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). واحد آن فثاد است ، و گویند واحد ندارد مانند تعاشیب . (اقرب المو
ship-towed long-range acoustic detection systemدیکشنری انگلیسی به فارسیسیستم تشخیص صوتی بلند پروازی کشتی
فثاثیدلغتنامه دهخدافثاثید. [ ف َ ] (ع اِ) ابرهای سپید برهم نشسته . || آسترهای جامه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). واحد آن فثاد است ، و گویند واحد ندارد مانند تعاشیب . (اقرب المو
دورجستنلغتنامه دهخدادورجستن . [ ج َ ت َ ] (مص مرکب ) دورجه کردن . دور جهیدن . دورخیز کردن . عقب رفتن و سپس دویدن برای جستن از نهر یا گودال یا فاصلی دیگر. (یادداشت مؤلف ). رجوع به
ساتیدالغتنامه دهخداساتیدا. (اِخ ) نام کوهی است . در قول یزیدبن مفرغ :فدیرُ سُوَی فساتیدا فبصری فحلوان المخافة فالجبال .و اصل آن ساتیدما است و بضرورت میم را حذف کرده است . (منتهی ا