فخامتفرهنگ انتشارات معین(فَ مَ) [ ع . فخامة ] 1 - (مص ل .) ستبر گردیدن . 2 - بزرگوار گشتن ، گرامی شدن . 3 - (اِمص .) بزرگواری .
فهامتلغتنامه دهخدافهامت . [ ف َ م َ ] (ع مص ) فهمیدن و درک کردن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فهامة شود.
سرطملغتنامه دهخداسرطم . [ س َ طَ ] (ع ص ) درازبالا. || بلندآواز. || واضح گفتار. || فراخ حلق . || زود فروبرنده با جسامت جثه و فخامت خلقت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج
لبیدلغتنامه دهخدالبید. [ ل َ ] (اِخ ) ابن ربیعةبن عامربن مالک بن جعفربن کلاب بن ربیعةبن عامربن صعصعة. یکی از شعراء مخضرمین ، از قبیله ٔ قیس و از اشراف شاعران . او صاحب چهارمین م
ساللغتنامه دهخداسال . (اِ) چوبی است در هند که از آن کشتی سازند. (رشیدی ) (انجمن آرا). هندی درختی که از چوب آن کشتی و جهاز سازند. (برهان ). نام درختی است که آن را به تازی ساج گو
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن احمدبن ناقد، مکنی به ابوالازهر و ملقب به نصیرالدین . وزیر مستنصر خلیفه ٔ عباسی . هندوشاه در تجارب السلف ص 349 ببعد آرد