فاجهلغتنامه دهخدافاجه . [ ج َ / ج ِ ] (اِ) دهان دره . بیرون شدن بخارات است از راه دهن . ابونصر نصیرای بدخشانی گوید : ساقی ز شیشه ریز به ساغر شراب ناب خصم نشاط فاجه و خمیازه شد م
بشکوهیدنلغتنامه دهخدابشکوهیدن . [ ب ِ دَ ] (مص ) شکوهیدن . ترسیدن . وحشت کردن : پس چندان خلق بر فجاة گرد آمدند که خالد [ بن ولید ] از او بشکوهید. (ترجمه ٔ طبری بلعمی ). خوارزمشاه چو
قمریلغتنامه دهخداقمری . [ ق َ ] (اِخ ) حجاج بن سلیمان بن افلج مکنی به ابوالازهر. از راویان است . وی از مالک بن افس و لیث بن سعد و دیگران روایت کند و از او محمدبن سلمه ٔ مرادی رو
ابوعلیلغتنامه دهخداابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) عبدالرحیم بن قاضی اشرف ابی الحسن علی بن حسن بن حسن بن احمدبن فرج بن احمد اللخمی العسقلانی المولد المصری الدار المعروف به القاضی الفاض