فییلغتنامه دهخدافیی . [ ف َی ْ یی ] (ص نسبی ) منسوب به فَی ّکه از قرای سغد است . (سمعانی ). رجوع به فَی ّ شود.
فریغلغتنامه دهخدافریغ. [ ف َ ] (ع ص ) زمین هموار که به راه ماند. (منتهی الارب ). زمین مستوی که براه ماننده باشد. (اقرب الموارد). || اسب گشاده گام نیکو. (منتهی الارب ). الفرس اله
آموزش موج آلفاییalpha-wave trainingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی آموزش زیبازخورد که در آن فرد با تقویت امواج آلفا به آرامش دست مییابد
گذار آلفاییalpha transitionواژههای مصوب فرهنگستانتبدیل شدن هستۀ مادر به هستۀ دختر که با گسیل ذرۀ آلفا از هستۀ مادر صورت میگیرد
فییلغتنامه دهخدافیی . [ ف َی ْ یی ] (ص نسبی ) منسوب به فَی ّکه از قرای سغد است . (سمعانی ). رجوع به فَی ّ شود.
فریغلغتنامه دهخدافریغ. [ ف َ ] (ع ص ) زمین هموار که به راه ماند. (منتهی الارب ). زمین مستوی که براه ماننده باشد. (اقرب الموارد). || اسب گشاده گام نیکو. (منتهی الارب ). الفرس اله
ذرة آلفای تأخیریdelayed alpha particleواژههای مصوب فرهنگستانذرة آلفایی که یک هستة برانگیخته مدتزمانی طولانی پس از بتازایی از خود گسیل میکند