فصیلغتنامه دهخدافصی . [ ف َص ْی ْ ] (ع مص ) جدا کردن چیزی را از چیزی و رهایی دادن . (منتهی الارب ). فصل و ازاله . (از اقرب الموارد).
فصیلغتنامه دهخدافصی . [ ف َ صا ](ع اِ) دانه ٔ مویز. (منتهی الارب ). حب الزبیب . واحد آن فصاة است . (از اقرب الموارد). رجوع به فصاة شود.
ابن کلابلغتنامه دهخداابن کلاب . [ اِ ن ُ ک ُل ْ لا ] (اِخ ) عبداﷲبن محمدبن کلاب القطان . از متکلمین بابیه ٔ حشویه . او را با عبادبن سلیمان مناظرات بوده . و ابن کلاب گوید کلام خدا خد