فشقلغتنامه دهخدافشق . [ ف َ ] (ع مص ) نوعی از خوردن سخت . (منتهی الارب ). || شکستن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || به لهو و لعب برخاستن قوم به سبب بسیاری مال و اسباب دنی
فشقلغتنامه دهخدافشق . [ ف َ ش َ ] (ع مص ) پراکندن نفس از آزمندی . || دور شدن فاصله دو شاخ آهو. (از اقرب الموارد). || دویدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) شادمان
tearدیکشنری انگلیسی به فارسیاشک، پارگی، چاک، گریه، سرشک، دریدن، پاره کردن، گسستن، دراندن، گسیختن، چاک دادن
فشقلغتنامه دهخدافشق . [ ف َ ] (ع مص ) نوعی از خوردن سخت . (منتهی الارب ). || شکستن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || به لهو و لعب برخاستن قوم به سبب بسیاری مال و اسباب دنی
فشقلغتنامه دهخدافشق . [ ف َ ش َ ] (ع مص ) پراکندن نفس از آزمندی . || دور شدن فاصله دو شاخ آهو. (از اقرب الموارد). || دویدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) شادمان
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سهل بن هاشم بن ولید بن جبلة [ یا حمله ]بن کامکاربن یزدجردبن شهریار. او از سرداران بزرگ سامانیان است و از سنه ٔ 269 تا سنه ٔ 307 هَ.
دویدنلغتنامه دهخدادویدن . [ دَ دَ ] (مص ) رفتن با تعجیل بسیار. شتابان رفتن . تاختن . (از ناظم الاطباء). اخرار. ساو. زکیک . قرضبة. قحص . افاجة. فندسة. کودءة. هبذ. کعسبة. تعی . جظ.
گریختنلغتنامه دهخداگریختن . [گ ُ ت َ ] (مص ) پهلوی ویرختن (از ویرچ ) (فرار کردن )از ایرانی باستان وی + ریک از رئک «بارتولمه 1479« »نیبرگ ص 244». فرار کردن . بسرعت دور شدن . (حاشیه