تله فتوگرافیفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهطریقۀ فرستادن عکس از مسافتهای دور بهوسیلۀ امواج رادیویی؛ امواج الکتریکی.
فروگراییدنلغتنامه دهخدافروگراییدن . [ ف ُ گ َ دَ ] (مص مرکب ) به سفل میل کردن . (یادداشت مؤلف ). به پایین گراییدن . || ته نشین شدن . رسوب کردن : ماه بسبب گرانی و غلیظی سکون جوید و فر
علیلغتنامه دهخداعلی . [ ع َ ] (اِخ ) شمس الدین . از فضلای قرن چهاردهم هَ . ق . او راست : التنویرالکافی فی التصویر الفوتوغرافی (فتوگرافی )، که در سال 1319 هَ . ق . در قاهره در ز