26 فرهنگ

241 مدخل


فتالیدن

fa(e)tālidan

۱. شکافتن؛ دریدن.
۲. افشاندن؛ پراکنده کردن: ◻︎ باد برآمد به شاخ‌ بید شکفته / بر سر می‌خواره برگ گل بفتالید (عمارۀ مروزی: شاعران بی‌دیوان: ۳۵۶).

rip, scatter, shower, spread