فالافس سقلینوسلغتنامه دهخدافالافس سقلینوس . [ ] (معرب ، اِ مرکب ) صنف کبیر زوفراست منسوب به اسقلینوس حکیم جهت آنکه او اول کسی است که معرفت بدان بهم رسانیده . (از فهرست مخزن الادویه ).
فاءالفعللغتنامه دهخدافاءالفعل . [ ئُل ْ ف ِ ] (ع اِ مرکب ) حرف اول از حروف اصلی کلمه در لغت عرب به قیاس کلمه ٔ «فعل » که حرف اول آن «فاء» است .
فالافس سقلینوسلغتنامه دهخدافالافس سقلینوس . [ ] (معرب ، اِ مرکب ) صنف کبیر زوفراست منسوب به اسقلینوس حکیم جهت آنکه او اول کسی است که معرفت بدان بهم رسانیده . (از فهرست مخزن الادویه ).
اشقابلغتنامه دهخدااشقاب . [ اَ ] (اِخ ) موضعی است در شعر لهبی : فالهاوتان فکبکب فجتاوب فالبوص فالافراع من اشقاب .(معجم البلدان ) (مراصد الاطلاع ).
ارعبلغتنامه دهخداارعب . [ اَ ع َ ] (اِخ ) موضعی است در قول شاعر:اَتعرِف ُ اطلالاً بمیسرة اللّوی الی اَرعَب قد حالفتک بها الصّبافأهلاً و سهلاً بالتی حَل ّ حُبﱡهافؤادی و حلّت دا
افراعلغتنامه دهخداافراع . [ اَ ] (اِخ ) موضعی است بحوالی مکه که در شعر فضل لهبی ذکر شده است :فالها وتان مکبکب فجتاوب فالبوص فالافراع من اشقاب .(از معجم البلدان ).
جتاوبلغتنامه دهخداجتاوب . [ ج ُ وِ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک مکه ٔ معظمه . (از معجم البلدان ) (منتهی الارب ) : فالهاوتان فکبکب فجتاوب فالبوص فالافراع من اشقاب .فضل بن عباس اللهبی