لهنکلغتنامه دهخدالهنک . [ ل َ هَِ ن ْ ن َ ] (ع ق ) هرآینه و هی کلمةٌ تستعمل تأکیداً اصلها لانک فابدلت الهمزة هاءً کایاک و هیاک ... (منتهی الارب ).
ارعبلغتنامه دهخداارعب . [ اَ ع َ ] (اِخ ) موضعی است در قول شاعر:اَتعرِف ُ اطلالاً بمیسرة اللّوی الی اَرعَب قد حالفتک بها الصّبافأهلاً و سهلاً بالتی حَل ّ حُبﱡهافؤادی و حلّت دا
اسوسلغتنامه دهخدااسوس . [ اَ وَ ] (ع ص ) ستور که در سرین آن بیماری سوس باشد. (منتهی الارب ). || (ن تف ) نعت تفضیلی از سائس ، سائس تر : اما امةالفرس فاهل الشرف الباذخ و العز الشا
عاتیةلغتنامه دهخداعاتیة. [ ی َ ] (ع ص ) مؤنث عاتی . رجوع به عاتی شود. || سخت وزنده . (از اقرب الموارد) : و اما عاد فاهلکوا بریح صرصر عاتیة. (قرآن 6/69).
تدسیةلغتنامه دهخداتدسیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) (از «دس س ») پنهان کردن و بی نام کردن . (تاج المصادر بیهقی ). پنهان کردن . (دهار). پنهان و گمنام کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن