فامینکchromatidواژههای مصوب فرهنگستانیکی از دو ساختار رشتهای حاصل از دوتاشدن فامتن در تقسیم یاختهای
فامینلغتنامه دهخدافامین . (اِخ ) دهی است به بخارا. (منتهی الارب ). از قرای بخاراست . (معجم البلدان ). شهری است به ماوراءالنهر از ناحیت سروشنه بر راه خجند و فرغانه و اندر وی حصاری
فامینهchromatinواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از اسیدهای هستهای و پروتئینها که بهشدت رنگپذیر است و در هنگام تقسیم یاختهای فامتن ایجاد میکند
فامینۀ جنسیsex chromatin, Bour bodyواژههای مصوب فرهنگستانفامینۀ مربوط به فامتن X غیرفعال و متراکمی که در هستۀ یاختههای بدن غالب پستانداران ماده یافت میشود
فامتن بسرشتهpolytene chromosomeواژههای مصوب فرهنگستانفــامتــنـی متـشـکل از فــامـینکهـای همساخت که حاصل همتاسازهای مکرر دِنا بدون تقسیم هستهای است
چهارتایهtetradواژههای مصوب فرهنگستان1. چهار فامینک که در یکی از مراحل کاستمان از فامتنهای همساخت به وجود میآیند 2. چهار یاختة تکلاد که در پایان مرحلة کاستمان پدید میآیند 3. چهار باکتری کروی
دوتایهdyadواژههای مصوب فرهنگستان1. یک جفت فامینک خواهری 2. آنچه پس از جدایی چهارتایه در نخستین تقسیم کاستمانی به دست میآید
پسمیانفازanaphaseواژههای مصوب فرهنگستانچهارمین مرحله از تقسیم کاهشی یا ناکاهشی که در طی آن فامینکها از هم جدا میشوند و به سوی قطبهای یاخته حرکت میکنند * این واژه پیش از این با معادل پسینچهر به
پسینچهرanaphaseواژههای مصوب فرهنگستانیکی از مراحل تقسیم یاختهای که در طی آن فامینکهای یک فامتن از هم جدا میشوند و به سمت قطبهای یاخته حرکت میکنند