لغتنامه دهخدا
اعسری . [ ] (اِخ ) شاعری است معاصر با صاحب بن عباد. ابن فندق در تاریخ بیهق آرد: در مجلس صاحب سفره ٔ طعام گسترده بود و چون حاضران خواستند از حلوا خورند، صاحب گفت : دست بتناول این دراز نباید کرد تا هر کسی از افاضل در صفت وی قطعه ای انشاء کند. هر کسی ازافاضل که حاضر بودند قطعه ا