فلندیلغتنامه دهخدافلندی . [ ] (معرب ، اِ) به یونانی فلنجه است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به فلنجه شود.
فارندیدنلغتنامه دهخدافارندیدن . [ رَ دی دَ ] (مص مرکب ) نیک وارندیدن . رندیدن . || فارندیدن : تجریف ؛ فارندیدن سیل زمین را. (یادداشت بخط مؤلف ). || کشیدن . (آنندراج ). و رجوع به وا
فالنجیطسلغتنامه دهخدافالنجیطس . [ ] (معرب ، اِ) فالنجقین . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به فالنجقین شود.
فلندیلغتنامه دهخدافلندی . [ ] (معرب ، اِ) به یونانی فلنجه است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به فلنجه شود.
فارندیدنلغتنامه دهخدافارندیدن . [ رَ دی دَ ] (مص مرکب ) نیک وارندیدن . رندیدن . || فارندیدن : تجریف ؛ فارندیدن سیل زمین را. (یادداشت بخط مؤلف ). || کشیدن . (آنندراج ). و رجوع به وا
فالنجیطسلغتنامه دهخدافالنجیطس . [ ] (معرب ، اِ) فالنجقین . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به فالنجقین شود.