فاصلةلغتنامه دهخدافاصلة. [ ص ِ ل َ ] (ع ص ) مؤنث فاصل . رجوع به فاصل شود. || (اِ) شبه که میان هر دو مروارید و جز آن در رشته کشند. (منتهی الارب ). || آخر آیت قرآن ، و آن بمنزلت قافیه است در شعر. ج ، فواصل . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گویند چون در نوشته های کاهنان سجع آورده می شد و اسلام
فاصلهفرهنگ فارسی عمید۱. میزان دوری دو یا چند چیز یا چند نفر از هم؛ مسافت.۲. زمان میان دو رویداد: در فاصلهٴ این سالها فرانسهٴ خود را تکمیل کرد.۳. (اسم مصدر) [عامیانه، مجاز] جدایی؛ دوری.۴. (موسیقی) اختلاف زیروبمی دو نت نسبت به یکدیگر.⟨ فاصله دادن: (مصدر لازم) میان دو چیز جدایی انداختن و آنها
فاصلهدیکشنری فارسی به انگلیسیdistance, gap, interlude, interval, remove, separation, space, walk, way
کوسه لارلغتنامه دهخداکوسه لار. [ س ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرحمت آباد که در بخش میاندوآب شهرستان مراغه واقع است و 299 تن سکنه دارد. در دو محل به فاصله ٔ 1/5 کیلومتر به نام کوسه لار بالا و پایین مشهور است و سکنه ٔ کوسه لار پایین
قاطرگوترنلغتنامه دهخداقاطرگوترن . [ طِ گ ُ ت ُ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه . در 26500گزی خاور مراغه و 1500هزارگزی راه ارابه رو مراغه به قره آغاج و سراسکند واقع و کوهستانی ومعتدل است . <span class="h
بارهنگ سیاهدانهPlantago psylliumواژههای مصوب فرهنگستانگونهای بارهنگ به ارتفاع حداکثر 40 سانتیمتر و با ساقۀ مشخص و گرههایی با فاصلۀ 1 تا 7 سانتیمتر و در بالا دارای کرکهای افراشته و غدههای کوچک، با برگهای ساقهای و متقابل و افراشته و دُمبرگدار و پهنک نیزهای خطی و غشایی کاغذی با حاشیۀ صاف یا دندانههای کوچک و پوشیده از کرکهای کوتاه و غدههای کوچ
فاصلهفرهنگ فارسی عمید۱. میزان دوری دو یا چند چیز یا چند نفر از هم؛ مسافت.۲. زمان میان دو رویداد: در فاصلهٴ این سالها فرانسهٴ خود را تکمیل کرد.۳. (اسم مصدر) [عامیانه، مجاز] جدایی؛ دوری.۴. (موسیقی) اختلاف زیروبمی دو نت نسبت به یکدیگر.⟨ فاصله دادن: (مصدر لازم) میان دو چیز جدایی انداختن و آنها
فاصلهدیکشنری فارسی به انگلیسیdistance, gap, interlude, interval, remove, separation, space, walk, way
فاصلهفرهنگ فارسی عمید۱. میزان دوری دو یا چند چیز یا چند نفر از هم؛ مسافت.۲. زمان میان دو رویداد: در فاصلهٴ این سالها فرانسهٴ خود را تکمیل کرد.۳. (اسم مصدر) [عامیانه، مجاز] جدایی؛ دوری.۴. (موسیقی) اختلاف زیروبمی دو نت نسبت به یکدیگر.⟨ فاصله دادن: (مصدر لازم) میان دو چیز جدایی انداختن و آنها
بفاصلهلغتنامه دهخدابفاصله . [ ب ِ ص ِ ل َ / ل ِ ] (ق مرکب ) از هم دور. و در میان . (ناظم الاطباء): درختان را بفاصله بکارید، یعنی از هم دور.
پیمایۀ فاصلهdistance modulus, modulus of distanceواژههای مصوب فرهنگستانمعیاری برای اندازهگیری فاصلۀ هر جِرم نجومی از زمین بر مبنای اختلاف بین قدر ظاهری و قدر مطلق (absolute magnitude) آن