فارمندلغتنامه دهخدافارمند. [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت که در 255 هزارگزی جنوب کهنوج و سر راه مالرو انگهران به جاسک واقع است . جایی کوهستانی ، گرمس
فارندیدنلغتنامه دهخدافارندیدن . [ رَ دی دَ ] (مص مرکب ) نیک وارندیدن . رندیدن . || فارندیدن : تجریف ؛ فارندیدن سیل زمین را. (یادداشت بخط مؤلف ). || کشیدن . (آنندراج ). و رجوع به وا
فارندیدنلغتنامه دهخدافارندیدن . [ رَ دی دَ ] (مص مرکب ) نیک وارندیدن . رندیدن . || فارندیدن : تجریف ؛ فارندیدن سیل زمین را. (یادداشت بخط مؤلف ). || کشیدن . (آنندراج ). و رجوع به وا
فارمدلغتنامه دهخدافارمد. [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد که در 33 هزارگزی شمال خاوری مشهد و چهارهزارگزی شمال باختری تبادکان در دامنه ای واقع است . جا
فرمندلغتنامه دهخدافرمند. [ ف َ م َ ] (ص مرکب ) از: فر(= فره ) + مند که پساوند اتصاف است . این لغت مأخوذاز فرهنگ دساتیر است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). در آثار قدما به تشدید ثانی
تجریفلغتنامه دهخداتجریف . [ ت َ ] (ع مص ) نیک فارندیدن (زوزنی ). به بیل برکندن گل را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). نیک ریزیدن و تمام بدر بردن