فارسی دریلغتنامه دهخدافارسی دری . [ ی ِ دَ ] (اِخ ) فارسی جدید. زبان ایرانی که بعد از اسلام رواج یافت و زبان رسمی و ادبی گردید. پارسی نو زبان شهرهای شرقی و تاجیکان ناحیه ٔ ایران خاور
فارسی دریواژهنامه آزادزبان گذشتۀ ایرانیان که در حال حاضر، زبان مردم کشورهای تاجیکستان و افغانستان است. فارسی دری ، همان زبان پارسی یا فارسی در که در در افغانستان در مناطق پارسی نیشین
دریای فارسلغتنامه دهخدادریای فارس . [ دَرْ ی ِ ] (اِخ ) دریای پارس . خلیج فارس .رجوع به خلیج فارس و دریای پارس در ردیف خود شود.
فارسیریسلغتنامه دهخدافارسیریس . (اِخ ) دختر اردشیر درازدست . پاریزاریس . پروشات . پروشاتو. پاروساتس . رجوع به پاروساتس شود.
امباقواژهنامه آزاد(فارسی دری هراتی) هَوو؛ اگر مردی دو یا زیاده از دو همسر داشته باشد، این همسران با یکدیگر امباق می شوند. به گویش دری افغانستان امباق به معنی هوو گویش ایرانی است
دریلغتنامه دهخدادری .[ دَ ] (اِخ ) (زبان ...) زبان فارسی رسمی معمول امروزه . (یادداشت مرحوم دهخدا). زبان فارسی که نوشتن و سرودن بدان پس از اسلام در ایران رواج و رسمیت یافت .در
