فادخلغتنامه دهخدافادخ . [ دَ ] (اِ) بندق هندی است . و مؤلف اختیارات ، اشتباه به نوعی از حجرالسم کرده گوید سنگی است زرد مایل به سفیدی ، و به رنگهای دیگر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن
theorizingدیکشنری انگلیسی به فارسینظر سنجی، نگرشگری کردن، استدلال نظری کردن، تحقیقات نظری کردن، فرضیه بوجود اوردن، فرضیهای بنیاد نهادن
أُدْخِلُواْفرهنگ واژگان قرآنداخل شدند(در جمله "مِمَّا خَطِيئَاتِهِمْ أُغْرِقُواْ فَأُدْخِلُواْ "جزمش به دليل جواب شرط بودنش مي باشد)
نَارَفرهنگ واژگان قرآنآتش(نکره آوردنش در عبارت "مِمَّا خَطِيئَاتِهِمْ أُغْرِقُواْ فَأُدْخِلُواْ نَاراً "به منظور بزرگ جلوه دادن آن بوده )
تقنیلغتنامه دهخداتقنی . [ ت َ ق َن ْ نی ] (ع مص ) یخنی نهادن نفقه ٔ فاضل برآمده را. یقال : تقنی بنفقة؛ اذا اکتفی فضلت فاضلة فادخرها. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموا
فاذجلغتنامه دهخدافاذج . [ ذَ ] (اِ) پادزهر معدنی است ، و بهترین ْ چینی ِ آن است که خطایی نامند، و گفته اند جدوار است و به خاء معجمه نیز آمده . || گفته اند که بندق هندی است که رت
تحوتلغتنامه دهخداتحوت . [ ت ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ تحت . فرومایگان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اراذل سفله . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). مقابل اعالی و اشراف . (قطر المحیط). و م