فَاحِشَةٍفرهنگ واژگان قرآنکارزشت - زنا - گناه کبيره ("فاحشة" به معناي هر عملي است که متضمن فحش يعني زشتي باشد ، ولي بيشتر در زنا استعمال ميشود ، پس مراد از ظلم ، ساير گناهان کبيره و صغير
فاحشهفرهنگ مترادف و متضادبیعصمت، جلب، جنده، خودفروش، خانم، دستوری، روسپی، زنبدکار، غر، قحبه، لکاته، معروفه، نامستور، هرجایی ≠ نجیب
جهمرزلغتنامه دهخداجهمرز. [ ج ِ م َ ] (اِ مرکب ) مباشرت و جماع با فاحشه کردن ، و این کلمه مرکب است از جه بمعنی فاحشه و مرز بمعنی جماع . (برهان ) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ).
prostitutingدیکشنری انگلیسی به فارسیمجازات کردن، فاحشه بازی کردن، فاحشه شدن، برای پول خود را پست کردن
prostituteدیکشنری انگلیسی به فارسیفاحشه، فاجره، پارگی، فاحشه بازی کردن، فاحشه شدن، برای پول خود را پست کردن، خود فروش