غیفةلغتنامه دهخداغیفة. [ غ َ ف َ ] (اِخ ) آبادانیی است نزدیک بِلبَیس وآن شهرکی در یک منزلی مصر است حاجیان هنگام حرکت از مصر در آنجا فرودآیند، زیارتگاهی دارد. (از معجم البلدان ).
غیقةلغتنامه دهخداغیقة. [ غ َ ق َ ] (اِخ ) صاحب منتهی الارب آرد: غیقة دهی است قریب تنیس ، و در قاموس آمده : غیقة قریة قرب تنیس ، اما صاحب تاج العروس گوید بدین عبارت قاموس تصحیف و
غیفیلغتنامه دهخداغیفی . [ غ َ ] (اِخ ) حسین بن ادریس بن عبدالکبیر مولی عثمان بن عفان ، مکنی به ابوعلی . از سلمةبن شبیب روایت دارد. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2). در منتهی الا
غیفیلغتنامه دهخداغیفی . [ غ َ ] (اِخ ) عمروبن ادریس بن عبدالکریم ، مکنی به ابوالطیب . برادر حسین بن ادریس محدث بود و به سال 321 هَ . ق . درگذشت . (از تاج العروس ) (از منتهی الار