غیرلغتنامه دهخداغیر. [ ی َ ] (ع اِ) ج ِ غیرَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). یکی از معانی آن دیه است ، چنانکه گویند: ان لم تقبلوا الغیر جدعنا انوفکم ؛ یعنی اگر دیه ها را نپذیر
غیرلغتنامه دهخداغیر. (اِ) جوششی باشد که در اعضا پهن شود و بشره را سرخ گرداند و آن را به عربی شَری ̍ خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج ).
غیرفرهنگ مترادف و متضاد۱. جز، سوا، مگر ۲. دیگر، سایر ۳. اجنبی، بیگانه ۴. غریبه، ناآشنا ۵. دگرگون، دیگرگون، متفاوت، مختلف، نامشابه ≠ آشنا، خودی
تزاعملغتنامه دهخداتزاعم . [ ت َ ع ُ ] (ع مص ) باهمدیگر سخن ناموثوق بگفتن و اختلاف نمودن . (منتهی الارب ). با همدیگر سخن غیر موثق گفتن و اختلاف کردن . (ناظم الاطباء). با یکدیگر سخ
حسین غضایریلغتنامه دهخداحسین غضایری . [ ح ُ س َ ن ِ غ َ ی ِ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲبن ابراهیم مکنی به ابوجعفر بغدادی معروف به ابن غضایری . از فقهای شیعه و متکلم و از رجال شناسان بود. تألی