پوشش رسانهای غیررایگانpaid mediaواژههای مصوب فرهنگستانرسانهای که برای انتشار خبر یا پیام پول دریافت میکند
غیرلغتنامه دهخداغیر. [ ی َ ] (ع اِ) ج ِ غیرَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). یکی از معانی آن دیه است ، چنانکه گویند: ان لم تقبلوا الغیر جدعنا انوفکم ؛ یعنی اگر دیه ها را نپذیر
غیرلغتنامه دهخداغیر. (اِ) جوششی باشد که در اعضا پهن شود و بشره را سرخ گرداند و آن را به عربی شَری ̍ خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج ).
ناروانلغتنامه دهخداناروان . [رَ ] (ص مرکب ) راکد. ایستاده . غیرجاری . ساکن . غیرمتحرک . (ناظم الاطباء) : هر اشک ناروان روان گردد و هر رخساره ای خراشیده . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).-
بازارلغتنامه دهخدابازار. (اِ) در پهلوی واچار (در هوجستان واچار = سوق الاهواز. رجوع شود به خوزستان ) در پارسی باستان آباکاری مرکب از: آبا در سانسکریت سبها . بمعنی محل اجتماع و جزو
سایرفرهنگ مترادف و متضاد۱. دگر، دیگر، غیر ≠ همان، همین ۲. روان، ساری، سیرکننده ۳. باقی، بقیه، جمیع، همه ۴. رایج، متداول، جاری
چسپاندهلغتنامه دهخداچسپانده . [ چ َ دَ / دِ ] (ن مف ) دو و یا چند چیز بهم ملصق کرده . (ناظم الاطباء). دوسانده . دو چیز بهم چسبیده . دو یا چند چیز بوسیله ٔ چسپ یا غیر آن بهم ملصق شد
چشم بندلغتنامه دهخداچشم بند. [ چ َ / چ ِ ب َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) افسونی که بدان چشم مردمان را ببندند، از عالم خواب بند و زبان بند. (آنندراج ). افسون چشم . (ناظم الاطباء). باعتقا