غیرکافیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی غیرکافی، ناکافی، نامکفی، نامناسب بیکفایت، نالایق، ناکارآمد، ناشی
فنون غیرنفوذیnon-invasive techniquesواژههای مصوب فرهنگستانفنونی که در آن از روشهای ژئوفیزیکی و زمینشیمیایی و حتی روشهای غیرمتعارفی مانند دُخالهزنی برای بررسیهای زیرسطحی استفاده میشود
تخدیعلغتنامه دهخداتخدیع. [ ت َ ] (ع مص ) زدن غیرنافذ نابرنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تخدیع به شمشیر؛ زدن زدنی غیرنافذ و نابرنده . (از اقرب الموارد). || فریفتن . (مؤید ا
ناگذارهلغتنامه دهخداناگذاره . [ گ ُ رَ / رِ ] (ص مرکب ) غیرنافذ. (ناظم الاطباء). || بن بست . بدون منفذ. که گذرگاه و منفذی ندارد.- سوراخ ناگذاره ؛ سوراخی که بن آن بسته باشد و به سو
مشکاةلغتنامه دهخدامشکاة. [ م ِ] (ع اِ) سوراخ ناگذاره که چراغ نهند در وی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هر سوراخ غیرنافذ. و در سوره ٔنور: مثل نوره ... یعنی سوراخی است که در آن چ
باربردارلغتنامه دهخداباربردار. [ ب َ / ب ُ ] (نف مرکب ) باربر. (ناظم الاطباء). بارکش . بردارنده ٔ بار. حمال . رجوع به آنندراج ، شعوری و دِمزن شود. || حیوان بارکش . باربر : گاوان و خ
مقبوضلغتنامه دهخدامقبوض . [ م َ ] (ع ص ) بستده . (مهذب الاسماء). به پنجه گرفته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از