تحریمیلغتنامه دهخداتحریمی . [ ت َ ] (ص نسبی ) هر چیز غیرمشروع که شرع آنرا نهی کرده باشد. (ناظم الاطباء).
اسمیثسونلغتنامه دهخدااسمیثسون . [ اِ سُن ْ ] (اِخ ) جیمز. وی فرزند غیرمشروع دوک نورتومبرلاند است . او مطالعات دقیقی در علم شیمی (کیمیا) دارد و صاحب خیرات و مبرّات بود و برای طبع و ن
حرام توشهلغتنامه دهخداحرام توشه . [ ح َ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) حرام خوار. نمکحرام . (غیاث ). || دشنامی است ، یعنی کسی که از قوت حرام و غیرمشروع پرورش یافته باشد.
محظوراتلغتنامه دهخدامحظورات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ محظورة. چیزهای حرام و ناروا و غیرمشروع . یقال : الضرورات تبیح المحظورات . (ناظم الاطباء) : راه تظاهر به خمر و زمر و محظورات شرع