insecureدیکشنری انگلیسی به فارسیناامن، متزلزل، سست، غير مطمئن، غیر قطعی، غیرمحفوظ، بدون ایمنی، بی اعتبار، نا معین
خالدلغتنامه دهخداخالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن کلاب . وی از انس روایت دارد.او را حدیث منکری است : «ان اﷲ اکرم امتی بالالویة» ولیدبن مسلم از عنبسةبن عبدالرحمان از او روایت کرده .ولی ا
استانکویلغتنامه دهخدااستانکوی . [ ] (اِخ ) یا استان کُس یا استان کو . جزیره ٔ مستطیل و تنگی است در بحرالجزائر مقابل ساحل جنوب غربی آناطولی در دهانه ٔ خلیج مستطیل معروف به استانکوی ک
غير آمندیکشنری عربی به فارسیناامن , غيرمحفوظ , بدون ايمني , غير مطملن , نامعين , غير قطعي , سست , بي اعتبار , متزلزل
جاتفرهنگ انتشارات معین(پس جمع .) تازیان بعض کلمات فارسی مختوم به « ه » غیرملفوظ را تعریب کرده به «ات » جمع بسته اند و ایرانیان این گونه جمع معرب را از آنان اقتباس کرده و کلمات دیگر (