غیاث الدینلغتنامه دهخداغیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) جمشیدبن مسعودبن محمودبن محمد کاشانی . محیط طباطبائی در مقاله ٔ خود بعنوان «غیاث الدین جمشید» چنین آرد: غیاث الدین جمشید پسر مسعو
غیاث الدینلغتنامه دهخداغیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) منصوربن (میر) صدرالدین محمدبن غیاث الدین منصوربن صدرالدین محمدبن ابراهیم بن محمدبن اسحاق بن علی بن عربشاه حسنی حسینی دشتکی . او
غیاث الدینلغتنامه دهخداغیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (... ابرقوهی ) رجوع به غیاث الدین ابرقوهی شود.
غیاث الدینلغتنامه دهخداغیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن حمیدالدین . رجوع به خواندمیر و ریحانة الادب ج 3 ص 166 شود.
غیاث الدولة و الدینلغتنامه دهخداغیاث الدولة و الدین . [ ثُدْ دَ ل َ ت ِ وَدْ دی ] (اِخ ) لقب بعض سلجوقیان از ملوک بنگال که بر سکه های آنان نقش شده است . (از النقود العربیة ص 132).
غیاث السلطنة و الدینلغتنامه دهخداغیاث السلطنة و الدین . [ ثُس ْ س َ طَ ن َ ت ِ وَدْ دی ] (اِخ ) میرزا بایسنقر. رجوع به بایسنقر، میرزا بایسنقر، تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 596 و 609 و ج 4 ص 22
قاضی غیاث الدینلغتنامه دهخداقاضی غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) شکراﷲ فرزند ارشد قاضی عبدالرحمان است که پس از پدر متکفل منصب قضاء گردید. (حبیب السیر چ قدیم جزء 4 از ج 3 ص 90 و چ خیام ج 4ص
غیاث الملکلغتنامه دهخداغیاث الملک . [ ثُل ْ م ُ ] (اِخ ) ابن نظام الملک ابرقوئی . او راست : کتاب تحفه ٔ بهائی که در قرن هفتم هجری تألیف شده است . رجوع به غزالی نامه تألیف همایی ص 18
غیاث الاسلام و المسلمینلغتنامه دهخداغیاث الاسلام و المسلمین . [ ثُل ْ اِ وَل ْ م ُ ل ِ ] (ع اِ مرکب ) لقبی بود که به پادشاهان و امرا میدادند. رجوع به سندبادنامه ص 8 و گلستان سعدی (دیباچه ) شود.
غیاث الدولة و الدینلغتنامه دهخداغیاث الدولة و الدین . [ ثُدْ دَ ل َ ت ِ وَدْ دی ] (اِخ ) لقب بعض سلجوقیان از ملوک بنگال که بر سکه های آنان نقش شده است . (از النقود العربیة ص 132).
غیاث السلطنة و الدینلغتنامه دهخداغیاث السلطنة و الدین . [ ثُس ْ س َ طَ ن َ ت ِ وَدْ دی ] (اِخ ) میرزا بایسنقر. رجوع به بایسنقر، میرزا بایسنقر، تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 596 و 609 و ج 4 ص 22
قاضی غیاث الدینلغتنامه دهخداقاضی غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) شکراﷲ فرزند ارشد قاضی عبدالرحمان است که پس از پدر متکفل منصب قضاء گردید. (حبیب السیر چ قدیم جزء 4 از ج 3 ص 90 و چ خیام ج 4ص
رکن الدینلغتنامه دهخدارکن الدین . [ رُ نُدْ دی ] (اِخ ) سلیمان بن غیاث الدین کیخسرو برادر علاءالدین کیقباد از سلاجقه ٔ روم است . رکن الدین برادر خود را زهر داد و خود نیز در سال 664 ه
تاج الدینلغتنامه دهخداتاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) کریم شرق وزیر سلطان غیاث الدین بن محمد خوارزمشاه . رجوع به تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 202 شود.