غژغژلغتنامه دهخداغژغژ. [ غ َ غ َ ] (اِ) یا غژغژه .مرغ جنگلی . (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف غرغر است .
غژغژهلغتنامه دهخداغژغژه . [ غ َ غ َ ژَ / ژِ ] (اِ) مرغ دشتی . دجاجةالبری . غزغزه . (فرهنگ شعوری ورق 185 الف ). مرغ جنگلی . غژغژ. (ناظم الاطباء). در فرهنگهای دیگر دیده نشد، و ظاهر
غژغژانلغتنامه دهخداغژغژان . [ غ َ غ َ ] (نف ، ق ) خزان . خزنده .(ناظم الاطباء). در حال سریدن با نشیمن : غژغژان آمد به سوی طفل طفل وارهید از اوفتادن سوی سفل . مولوی .پس ز گنج آخر آ
غژغژانفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده= غژیدن: ◻︎ غژغژان آمد بهسوی طفل طفل / وارهید او از فتادن سوی سفل (مولوی: ۶۲۵).