غفلةًلغتنامه دهخداغفلةً. [ غ َ ل َ تَن ْ ] (ع ق ) غافلانه . بدون تأمل . بدون ملاحظه . به ناگاه . بیخبر. بی اندیشه و بدون فکر. (ناظم الاطباء). ناگهان . ناگاه . ناگه . نابیوسان .-
غفلةلغتنامه دهخداغفلة. [ غ َ ل َ ] (ع مص ) غافل شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). گذاشتن و فراموش کردن چیزی . (از منتهی الارب ). بی تیمار شدن .
علی الغفلةلغتنامه دهخداعلی الغفلة. [ ع َ لَل ْ غ َ ل َ ] (ع ق مرکب ) ناگهان . غفلةً. بی خبر. (ناظم الاطباء). غافل وار. برغفلت . || گستاخانه . بی پروا. (ناظم الاطباء).
غفلةًلغتنامه دهخداغفلةً. [ غ َ ل َ تَن ْ ] (ع ق ) غافلانه . بدون تأمل . بدون ملاحظه . به ناگاه . بیخبر. بی اندیشه و بدون فکر. (ناظم الاطباء). ناگهان . ناگاه . ناگه . نابیوسان .-
غفلةلغتنامه دهخداغفلة. [ غ َ ل َ ] (ع مص ) غافل شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). گذاشتن و فراموش کردن چیزی . (از منتهی الارب ). بی تیمار شدن .
علی الغفلةلغتنامه دهخداعلی الغفلة. [ ع َ لَل ْ غ َ ل َ ] (ع ق مرکب ) ناگهان . غفلةً. بی خبر. (ناظم الاطباء). غافل وار. برغفلت . || گستاخانه . بی پروا. (ناظم الاطباء).
ابوسویدلغتنامه دهخداابوسوید. [ اَ س ُ وَ ] ابن غَفَلَه . محدّث است و شاید ابو در نسخه ٔ منقولةعنها زائد و این همان سویدبن غفله ٔ معروف باشد.
ناآگاهانلغتنامه دهخداناآگاهان . (ق مرکب ) غفلةً. بغتةً. ناگاه . ناگاهان .ناگه . ناگهان . || علی العمیاء. ندانسته .