غَافِلَاتِفرهنگ واژگان قرآنزنان بي خبر (در عبارت "ﭐلَّذِينَ يَرْمُونَ ﭐلْمُحْصَنَاتِ ﭐلْغَافِلَاتِ " منظور زناني هستند که از شدت ايمان از بي عفتي و گناه بي خبرند )
غافلالغتنامه دهخداغافلا. [ ف ِ ] (اِخ ) یکی از شعرای ایران و از اهالی طالقان است . وی در عهد شاه عباس ثانی میزیسته ، از اوست :ز شوق نامه نویسم ، ز رشک پاره کنم دلی که نیست تسلی د
غافلانهلغتنامه دهخداغافلانه . [ ف ِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) همچون غافل . مانند غافلان : چه گمان برده ای که وقت شراب غافلانه مرا رباید خواب .نظامی .
ذنبلغتنامه دهخداذنب . [ ذَمْب ْ ] (ع اِ) اثم . جُرم . عصیان . خطا. معصیت . گناه . جناح . وزر. مأثم . بزه . ناشایست . هر کار که کردن آن روا نباشد. کار که کردن آن ناروا باشد. و
غافلالغتنامه دهخداغافلا. [ ف ِ ] (اِخ ) یکی از شعرای ایران و از اهالی طالقان است . وی در عهد شاه عباس ثانی میزیسته ، از اوست :ز شوق نامه نویسم ، ز رشک پاره کنم دلی که نیست تسلی د
غافلانهلغتنامه دهخداغافلانه . [ ف ِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) همچون غافل . مانند غافلان : چه گمان برده ای که وقت شراب غافلانه مرا رباید خواب .نظامی .