غور کردنفرهنگ انتشارات معین(غَ یا غُ وْ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) در عمق مطلبی دقت کردن ، به دقت رسیدگی کردن .
غلو کردندیکشنری فارسی به انگلیسیembroider, exaggerate, magnify, overcharge, overrate, overstate, stretch
گمانهلغتنامه دهخداگمانه . [ گ ُ ن َ / ن ِ ] (اِ) چاه اولی را گویند که چاه کنان بجهت دانستن اینکه زمین آب دارد و آب آن چه مقدار دور است میکنند. (برهان )(جهانگیری ) (آنندراج ). نخس
الک دولکلغتنامه دهخداالک دولک . [ اَ ل َ دُ ل َ ] (اِ مرکب ) یا الک دلک ، دو پاره چوب است که بدان بازی کنند یکی دراز و دیگری کوتاه . چوب دراز را دولک و کوتاه را الک نامند. (از فرهنگ
دملغتنامه دهخدادم . [ دُ ] (اِ) دمب . ذنب . ذنابی . و در شعر گاهی به تشدید میم آید. (یادداشت مؤلف ). عضوی از حیوان که در منتهای خلفی وی قرار دارد. و آن از تعداد مهره های استخ
برگلغتنامه دهخدابرگ . [ ب َ ] (اِ) آن جزء از هر گیاهی که نازک و پهن است و از کناره های ساقه و یا شاخه های باریک میروید. (ناظم الاطباء). به عربی ورق گویند. (از برهان ). جزوی از
صلیبلغتنامه دهخداصلیب . [ ص َ ] (ع اِ) چوبی است که ترسایان در زنار بندند و به فارسی آنرا چلیپا گویند و نوشته اند که این معرب چلیپ است . وجهش آنکه چون عیسی علیه السلام را بر آسما