۱. دادوفریاد؛ خروش.
۲. مردم بسیار و درهمآمیخته.
۳. (اسم، صفت) [قدیمی] مردم آشوبطلب.
〈 غوغا انگیختن: (مصدر لازم) [قدیمی] = 〈 غوغا کردن
〈 غوغا برآوردن: (مصدر لازم) [قدیمی] = 〈 غوغا کردن
〈 غوغا کردن: (مصدر لازم)
۱. هیاهو و دادوفریاد کردن؛ هنگامه کردن.
۲. [مجاز] فتنه و آشوب برپا کردن.
۱. شور
۲. آشوب، ازدحام، المشنگه، جنجال، خروش، دادوبیداد، سروصدا، غریو، غلغله، فغان، ولوله، همهمه، هنگامه، هیاهو
۳. آوازه، بانگ ≠ آرامش، سکوت
affray, Babel, clamor, din, flurry, furor, fuss, hullabaloo, hurly-burly, mob, riot, rip-roaring, tumult, turmoil, uproar