غور کردنفرهنگ انتشارات معین(غَ یا غُ وْ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) در عمق مطلبی دقت کردن ، به دقت رسیدگی کردن .
غور کردنلغتنامه دهخداغور کردن . [ غ َ / غُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) کوشش تمام کردن و بنهایت چیزی رسیدن . دقت کردن در کاری . به دقت مورد رسیدگی قرار دادن . استقصاء. تقصی : در مقامی که غو
غورفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. فروشدن؛ فرورفتن.۲. [مجاز] در امری بهدقت نگریستن و تفکر کردن.۳. (اسم) [قدیمی] زمین پست و سراشیب؛ نشیب.۴. (اسم) [قدیمی] قعر؛ گودی؛ ته چیزی: غورِ چاه.۵. (
تعمق کردنفرهنگ مترادف و متضادژرفاندیشی کردن، غور کردن، ژرفنگری کردن، ژرف اندیشیدن، تتبع کردن، تامل کردن
امعانفرهنگ انتشارات معین( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) دقت کردن . 2 - غور کردن . 3 - (اِمص .) دوراندیشی ، دقت .