26 فرهنگ

404 مدخل


غنودن

qonudan

خفتن؛ خوابیدن؛ درخواب شدن؛ آرمیدن: ◻︎ وگر بدکنی جز بدی ندروی / شبی در جهان شادمان نغنوی (فردوسی: ۵/۵۳۲)، ◻︎ با بخردان نشین چو بخواهی همی نشست / با نیکوان غنو چو بخواهی که بغنوی (فرخی: ۴۰۰).

آرمیدن، آسودن، خفتن، خوابیدن

bed, ensconce, lollop, lounge, nestle, pillow, relax, repose, sink, tuck