غمگینیلغتنامه دهخداغمگینی . [ غ َ ] (حامص مرکب ) آزردگی و رنج و اندوه و ملالت . (ناظم الاطباء). غمگین بودن . اندوهناک شدن . رجوع به غمگنی شود.
مندوریفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهغمگینی؛ اندوهگینی: ◻︎ بهار خرم نزدیک آمد از دوری / بهشادکامی نزدیک شو نه مندوری (جلاب: شاعران بیدیوان: ۵۲).
ناخوشیفرهنگ انتشارات معین( ~ .)(حامص .)1 - غمگینی ، اندوه . 2 - بیماری ، مرض . 3 - ناپسندی ، زشتی . 4 - ناگواری . 5 - خشونت .