غماهجلغتنامه دهخداغماهج . [ غ ُ هَِ ] (ع ص ) درشت فربه . (منتهی الارب ). الضخم السمین . (اقرب الموارد).
غمالجلغتنامه دهخداغمالج . [ غ ُ ل ِ ] (ع ص ) بمعنی غَملَج است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به غَملَج شود.
سماهجلغتنامه دهخداسماهج . [ س َ هَِ ](اِخ ) موضعی است میان عمان و بحرین و سماهیج اشباع آن است یا موضعی است دیگر نزدیک آن . (منتهی الارب ).
عماهجلغتنامه دهخداعماهج . [ ع ُ هَِ ] (ع ص ) شیر دفزک . (منتهی الارب ). شیر دفزک و سطبرشده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). شیر غلیظشتر. و یا شیرهای جامد و بسته شده ، و یا شیر
غمالجلغتنامه دهخداغمالج . [ غ ُ ل ِ ] (ع ص ) بمعنی غَملَج است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به غَملَج شود.
غملجلغتنامه دهخداغملج . [ غ َ ل َ ] (ع ص ) آنکه بر یک روش و حال نپاید؛ گاهی قاری و گاهی شاطر و وقتی بخیل و وقتی سخی و باری شجاع و باری جبان باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ت
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن الزبیربن محمدبن ابراهیم بن الزبیر العاصمی مکنی به ابوجعفر ثقفی اندلسی . مولد او جیان و منشاء وی غرناطه است او شیخ ِ ابوحی